نگاهی به مجموعه عکس «داغ» ، مجموعه پرتره های قربانیان اسید پاشی در پاکستان/ بهروز مهری / نگارخانه مهروا آبان 89
مجموعه «داغ» داستان انسان هایی است که آینده ای را نمی توان در پیشانیشان دید یا شور و شعفی را در چشمهایشان، دیگر در یک لحظه ثابت شده اند، انسان هایی که گویی نوعی دیگر از بشرند، نوعی دیگر شده به تصمیم یا انتقام جویی دیگری، داغ بر آن ها نهاده شده داغی از کینه و عداوت نه از سر گناه و جرم. داستان زیبایی از دست رفته، روزهای خوش گذشته روزهای تلخ پیش رو، داستان آن که در آئینه لذت نخواهد برد. یک تنهایی محتوم، و در سوی دیگر این تنهائی کسی که در تصویر نیست مجری این سرنوشت، آن که به هر دلیل، جامعه، باور محلی، کینه و نفرت، حکمی را صادر کرده تا خود مجری آن باشد، کسی که اکنون خود مورد نفرت خواهد بود با آن که در تصویر نیست، شاید صورت زیبایی داشته باشد اما بر سیرتش نمی توان قضاوت کرد.
در برخورد اول مجموعه «داغ» از اعماق با احساسات انسان کلنجار می رود در گالری خیلی نمی توان ماند و به صاحب اثر نمی توان تبریک گفت زیرا خوب ما را آزرده است، خوب به آن عکس العملی که شایسته این تصاویر است دست یافته است و با زیرکی از داستان چند خطی این افراد ما را آگاه ساخته است بی آنکه نیاز به نوشته های چند خطی زیر آثار باشد.
عکس های بهروز مهری همچون سیلی به صورت ما کوبیده می شود، درد آن را در وجود خود احساس می کنیم و شاید خاطره آن را از یاد نخواهیم برد. کادر افقی عکس ها با عدم وجود خط افق در آثار و در اغلب موارد سایه ای نزدیک به سوژه اشاره ای مستقیم می تواند باشد به عدم وجود آینده ای درخشان برای سوژه های آثار.
در برخورد تکنیکی عکاس با مدل هایش، وجود فضای سفید می تواند نشانه ای از معصومیت و یا حتی بی گناهی و پاکی این افراد باشد، گاه به ما نگاه می کنند و با نیشخندی روزگار ما را به سخره می انگارند که گویی به نوع دیگری در حال تجربه زندگی انسانی اند و گاه با بی اعتنایی یاد آور فضای متفاوت نگاه این اشخاص است. آثار مهری به خوبی از ایجاد ترحم برای این افراد فاصله می گیرد و با تزئین زیبای آثار خود با لباس های زیبا و گاه با ژست های عادی به ما یاد آوری می کند که آن طرز تفکری که به این اثر منتهی شده است بسیار ترحم برانگیز تر است تا قربانیان آن. عکاس با تک قرار دادن سوژه های خود در کادر تنهایی آن ها را به تصویر کشیده است و تمام تلاش خود را در صحیح ارائه دادن این تنهایی به خرج داده است. با این که سوژه ها برای عکاس ژست گرفته اند اما به طرزی شگفت لحظات خصوصی شان به تصویر کشیده شده است، لبخندهایی که نمی توان باور کرد که همیشه به لب داشته باشند، لباس هایی که همیشه بر تن ندارند، شاید برخورد محترمانه عکاس یاد آور لحظه ای، یا خاطره ای در گذشته ایشان بوده است یا نوید بخش توجه ای در آینده، اما به حتم و یقین عکاس به سوژه هایش این اعتماد را داده است که در حضور او، خود بوده اند. رنگ در این عکس ها کارکردی چند وجهی دارد، علاوه بر تکیه بر نوع زخم ها که گویی همیشه تازه اند و یا بر نوع قرمزی پوست مصدومان که می تواند بر عکس العمل احساسی مخاطب بیافزاید، کارکردی تزئینی نیز می یابد، بر روی لباس ها می ایستد و همچون سطوحی درخشان بر تنوع رنگی و زیبائی تزئینی آن ها تکیه می کند. رنگ در واقع حدفاصل این سوژه ها با محیط اطرافشان نیز می شود، در واقع وجود رنگ است که اهمیت سفیدی در پس زمینه را برای ما مشخص می کند و این سفیدی خود خواست عکاس برای جدا کردن سوژه ها از محیط اطرافشان را یاد آور می شود.
آثار به طور مدام در ذهنمان چون فریم هایی متوالی تکرار می شود، نام زیبا را از آن ها مِنها می کنم، عکس های درد آور بهروز مهری روایتِ موفقی است از خاطره هایی تلخ بر صورت انسان هایی در همسایه گی ما.
Post a comment
Animal Photography (4)
Artists (93)
Authors (8)
Black & White (36)
Books (12)
DailyLife (76)
DailyWriting (52)
Drawing (2)
Drawing Books (1)
Illustrator (3)
Lawyer (2)
Musician (5)
Painters (11)
Philosopher (4)
Photographers (11)
photography (17)
Photography Books (7)
Political (8)
Political Persons (12)
Portrait (96)
Puppet theater (7)
Still Life (3)
Theatre (110)
WP Cumulus Flash tag cloud by Moussa Hashemzadeh requires Flash Player 9 or better.